تیغ میبرد پزشک تا به مهربان من
بیدریغ کارد میرسدبه استخوان من
کاش جای قلب توی سینه قلوه سنگ بود
کاش عشق از ازل نبود در جهان من
حاضرم تمام من فدای جان او شود
کاش پیش میکشید عشق امتحان من
کاش کاشکی نبود هیچ حسی در دلم
مثل قطعه آهنی بود روح و جان من
هست گرچه رفته است درکنارمن ببین
ماهتاب روشنش بین آسمان من
بازدید : 338
جمعه 22 آبان 1399 زمان : 22:38